نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی




 

شهید مطهری، عالمی عامل و زمان شناس.

قُلّه ی معرفت

الحمدلله ربّ العالمین و الصلوة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین، حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد صلی الله علیه و آله و علی آله الطّیبین الطاهرین المعصومین، لاسیّماالامام المنتظر المهدی الحجة بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه و جعلنا من اعوانه و انصاره.
قال الله تبارک و تعالی فی کتابه:
الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاتِ اللهِ وَ یَخشَونَهُ وَلا یَخشَونَ احَدًا الا اللهَ وَ کفَی بِاللهِ حَسیبًا؛ (1)
«کسانی که پیام های خداوند را می رسانند و از او بیم دارند و از هیچ کس جز او هراسی ندارند، خدا برای ارزیابی اعمالشان کافی است».
استاد شهید علامه آیت الله مرتضی مطهری یکی از شخصیت های برجسته ی روزگار ماست. او از ذخایر علمی، فکری و فلسفی نه تنها ایران، بلکه جهان اسلام به شمار می آید؛ اندیشمندی که عصاره ی مهم ترین اندیشه های زمانه را فراگرفته بود و به خوبی آنها را تجزیه و تحلیل می کرد و در کنار ارزیابی آنها، ابتکارات فکری و توانایی های ذهنی خویش را نیز بر میراث فلسفی و علمی عالمان سلف می افزود.
او اندوخته های دانش خویش را با سبکی مطلوب و شیوه ای جذاب و شیوا و حتی المقدور با بیانی ساده عرضه می کرد. براین اساس، اغراق نیست اگر گفته شود که ده ها سال باید بگذرد وازمیان هزاران جوینده ی علوم اسلامی، فردی چونان شهید مطهری برآید تا جویندگان معارف ناب از جویبارهای وجودش جرعه های حکمت و معنویت بنوشند. شهید مطهری ابعاد گوناگونی داشت، ولی همه ی توانایی های خود رابرای حفظ اصالت مکتب قرآن و عترت به کار برد. به همین دلیل، رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله او را اسلام شناس راستین معرفی کردند. (2)
در میان ده ها هزار شهید ایران اسلامی، تنها یک تن بود که امام امت او را حاصل عمر و پاره تن خویش خواند؛ (3) اما شهید مطهری چه ویژگی ای داشت که دیگر بزرگان، با منزلت های بسیار ارزنده شان، چنین مقامی را نزد امام امت و امت امام به دست نیاوردند؟در زمانی که شخصیت هایی برجسته و مشهور، با پیشینه هایی مبارزاتی شناخته شده، زمام امور انقلاب را دردست داشتند؛ کسانی که ستیزه جویی هایشان با ستم، گستاخانه تر و مدت توقفشان در بازداشتگاه ها و زندان های دستگاه استبداد، افزون تر بود، و به ظاهر، تخصص و توانایی آنان برای مدیریت جامعه انقلابی، از مطهری بیشتر بود، چرا وی اینگونه کانون توجه امام قرار گرفت، و چنین ستایش هایی ناب و همراه با عواطف نثارش شد؟ در پاسخ به این پرسش باید خاطرنشان ساخت که مطهری، خالصانه در راه اعتلای حق گام برداشت و جان بر کف، ازارزش های معنوی دفاع کرد و رسالت انبیا و اولیا را پی گرفت. وی کوشید حقایق مسلم را تبیین کند؛ لغزشگاه ها را به مردم نشان دهد و آنان را از سقوط در دره های مخوف و باتلاق های خطرناک، بر حذر دارد. او با دلسوزی و پیگیری مداوم و طاقت فرسا، می کوشید تا مردم را به سوی مسیر هدایت راهنمایی کند، تاراه درست را بشناسند و آن را بپیمایند.
رسالت مهمی که شهید مطهری عهده دارش شد، راهی خوفناک با دشمنانی پرشمار بود؛ زیرا وقتی مردم با آگاهی های رشد دهنده ی او به سوی درستی و راستی گام بر می دارند، منافع دنیا طلبان و آنان که می خواهند بر گرده ی انسانها سوار شوند، در معرض آسیب و فنا قرار می گیرد. آن گاه، این گروه خلافکار که خفاش صفت، آن خورشید درخشان را مزاحم پرش های خویش در تاریکی جهل و خرافه و جمود می بینند، هر چه توش و توان دارند به کار می گیرند تا این درخشش را خاموش کنند، و اگر در حذف فیزیکی موفق نشدند، کاری کنند که مردم به وی نگرایند. آنان راه سومی نیز می پیمایند و چون می بینند این چهره ها نزد مردم محبوب اند و اشتیاق جامعه اسلامی به آنان قابل توجه است، دست به خیانتی دیگر می زنند؛ بدین سان که اندیشه ها و باورهای تأثیرگذارشان را تحریف می کنند. دشمن این اقدامات را بر ضد شهید مطهری انجام داد، ولی موفق نشد.
در همان جوّ اختناق، بسیار بودند کسانی که به اندیشه ها و آرمان های آن دانشمند مطهر عشق می ورزیدند و درسال هایی که وی پنج شنبه وجمعه به قم می آمد، از شهرهای گوناگون، به این دیار می آمدند تا از بیاناتش بهره گیرند؛ زیرا در اندیشه ها، آموزه ها و بیانات او، درهای گرانبهایی می یافتند که جاهای دیگر، ازآنها خبری نبود. وی دارای نبوغی بود که در هر مبحثی از موضوعات عقلی و نقلی، گوی سبقت را از همگان می ربود.
طبعاً مردم به چنین کسی عشق می ورزیدند و از راه های دور و نزدیک، برای شنیدن سخنانش گرد می آمدند. گفته هایش تولید فکر و محصول ذهن خلاقش بود و او در اندیشه و عمل مستقل بود. (4)

وارث راستین انبیا

از بزرگترین نعمت هایی که خدای متعال به انسان ها مرحمت فرموده، پس از نعمت حیات و خرد، موهبت هدایت از سوی فرستادگان اوست. اگر حق تعالی نعمتش را از این راه تمام نفرموده بود، بشریت هرگز راه سعادت حقیقی و ابدی خویش را نمی یافت و به مرتبه و مقامی که پروردگار برایش مقرر ساخته است، نمی رسید. پس از انبیا نیز این وظیفه بر عهده ی اوصیای آنان بوده است.
در مرتبه ی سوم، هدایت بشر به دست عالمان انجام می شود. در قران کریم می خوانیم: وَ اِذَ اخَذَاللهُ میثَاقَ الَّذینَ اُوتوُا الکتَابَ لَتُبیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَکتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِم وَاشتَرَوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَبِئسَ مَا یَشتَرُون َ؛ (5) «خدا از صاحبان کتاب پیمان گرفت که کتاب خدا را برای مردم آشکار سازند و پنهانش نکنند...».
در قرآن، میثاق هایی از سوی خدای متعال، میان او و بندگان بیان شده است. یکی از آنها، پیمانی کلّی است که تمام بندگان، به طور تکوینی، باپروردگار خویش دارند و بر حسب روایات، این پیمان در عالَم ذر بسته شده است و قرآن نیز بدان اشاره دارد:
وَاِذ اخَذَ رَبُّک مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِّیَّتَهُم وَ اشهَدَهُم عَلَی انفُسِهِم الَستُ بِربِّکم قَالُوا بَلَی شَهِدنا ان تَقُولُوا یَومَ القیَامَة اِنَّا کنَّا عَن هَذَا غَافِلِینَ؛ (6)«و پروردگارت از پشت بنی آدم، فرزندانشان را بیرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسید: آیا من پروردگارتان نیستم؟گفتند: آری، گواهی می دهیم؛ تا در روز قیامت نگویید که ازآن بی خبر بودیم».
و در سوره ای دیگر می فرماید: الَم اعهَد اِلَیکم یَا بَنِی آدَمَ ان لا تَعبُدُوا الشَّیطانَ انَّهُ لَکُم عَدُّوُّ مُّبینٌ *و ان اعبُدوُنی هَذَا صِراطٌ مُّستَقیمٌ؛ (7) «ای فرزندان آدم، آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید؛ زیرا دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید که راه راست این است؟»
این یک پیمان الهی است برای همه انسانها. میثاق دیگر، میثاق خدا با پیامبران است:
و اِذ اخَذَ اللهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیتُکم مَّن کتَابٍ وَ حِکمَةٍ... ؛ (8) «و خدا از پیامبران پیمان گرفت که شما را کتاب و حکمت داده ام...». میثاق سوم با علماست. خداوند نمی فرماید میثاق انبیا، بلکه می گوید: الذین اتوا الکتاب؛ یعنی، کسانی که به کتاب های آسمانی دانایند. این پیمان پیمانی استوار است با لام قسم و نون تأکید (لتبیَّننَّه). ای کسانی که از احکام و معارف دینی آگاه شدید، آنچه را به آن دسترسی یافتید، به دیگران برسانید و آنها را برای مردم بیان کنید. میلیاردها انسانی که روی کره زمین زندگی می کنند، به طور مستقیم، با پیامبران تماسی ندارند و اگر هم پیامبری بخواهد با همه مردم در تماس باشد، امکان پذیر نیست. ازاین روی، لازم است آنان که پیام او را به خوبی دریافت کرده اند، به دیگران برسانند؛ به ویژه آنگاه که فرستاده ی الهی در میان مردم نباشد. در تبلیغات دینی، اگر این کار فرهنگی ترک شود همه ی مردم مسئولند و بازخواست می شوند، و اگر کسانی به قدر کفایت برخاستند و شریعت و معارف الهی را برای مردم تبیین کردند، این واجب از دیگران ساقط می شود. این واجب کفایی به توان علمی، فکری و ذهنی نیاز دارد و همگان توانایی انجام آن را ندارند. هدایت انسانها به سوی سعادت اخروی و دنیوی از راه آموزه های دینی، واجب ترین واجبات کفایی است که در درجه ی نخست، بر دوش پیامبران است و سپس، اولیای الهی این وظیفه را بر عهده می گیرند و پس از آن ستارگان درخشان، عالمان پیگیر این مسئولیت خطیرند. به همین دلیل، در منابع روایی آمده است:
قال رسول الله: علماء امّتی کانبیاء بنی اسرائیل؛ (9) «دانشوران امت من چونان پیامبران بنی اسرائیل هستند».
قال النبی (ص): رحم الله خلفائی. فقیل یا رسول الله و من خلفاوک؟ قال: الذین یُحیون سُنتی و یُعلّمونها عبادالله؛ (10) «رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: خدا رحمت کند بر جانشینان من. گفته شد: ای فرستاده ی الهی، خلفای شما چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان که سنت مرا احیا کنند و به بندگان خدا بیاموزند».
قال النبی (ص): الفقهاء امناء الرسول؛ (11) «عالمان دین امانت داران فرستاده ی خدایند».
قال الامام الصادق علیه السلام: انّ العلماء ورثة الانبیاء؛ (12) «امام صادق رحمه الله فرمود: عالمان وارثان پیامبرانند». پیامبران درهم و دیناری به ارث نگذاشته اند بلکه میراث آنان هدایت، تعلیم، ارشاد، مقاومت، احیای نفوس، تصحیح مسیر بشریت واین گونه امور است. وجه شباهت عالمان به پیامبران این است که پیامبران در برابر جامعه، تعهدات اجتماعی و تکالیف انسانی و اجتماعی داشته اند و وارث آنها کسی است که بتواند جای خالی پیامبران را در میان افراد بشر پر کند. این تاج افتخار مسئولیت های عظیم دارد و عالمان دینی باید مردم را به سوی حق، دیانت، کمال، شرف و عزت رهنمون شوند، آنان را از گمراهی برهانند و به ساحل نجات و رستگاری برسانند، تا چنین مدال افتخاری نصیبشان شود. (13)
هدایت الهی امانتی است که باید به تمامی انسانها برسد. و قرآن درباره ی آن تأکید بسیار می فرماید، تا مبادا نکته ای پوشیده بماند و اغراضی مانع رسیدن حقایق دین به مردم شود و موضوع میثاق کتمان گردد. آن گاه، قرآن می افزاید، برخی، یعنی عالمان بنی اسرائیل به این پیمان عمل نکردند وسبب گمراهی مردم شدند. از این روی، چنین افرادی را مورد لعنت قرار می دهد.
روایات پر شماری که درباره دانش و آموزش، اوصاف عالمان و منزلت دانشمندان نزد خدا، بیان شده، گویای این حقیقت است که آنان بالاترین و ارزشمندترین نعمت های الهی را در اختیار مردم قرار می دهند.
عن الصادق علیه السلام: اذ کان یَومُ القیامة جمع الله عزّوجلّ النّاس فی صعید واحد و وضعت الموازین، فتوزن دماء الشهداء مَعَ مداد العلماء فَیرجحُ مداد العلماء علی دماء الشهداء؛ (14) «امام صادق رحمه الله فرمود: آن گاه که روز قیامت فرا رسد، خداوند مردم را در عرصه ای بلند گرد آورد و ترازوی اعمال بر پا شود. پس خون شهیدان با مرکب دانشمندان سنجیده می گردد و مرکب آنان بر خون شهیدان برتری می یابد».
ارزش اینکه دانشمندی سطری بر کاغذ بنگارد که موجب هدایت دیگران شود، از خون شهید برتر است. البته خون شهیدی که درراه احیای حقیقت و اعتلای اسلام ریخته می شود، بسیار ارزشمند است، ولی این روایت در پی اثبات اهمیت هدایت عالم است زیرا او با این کار، والاترین خدمت را به انسانیت می کند. از سوی دیگر، کتمان حقایق دین و جلوگیری از نشرآن و نیز تحریف باورها و ارزش های الهی و معنوی، بدترین خیانت است وافرادی که با تحریفات لفظی و معنوی، سبب گمراهی مردم می گردند، کارنامه ای آشفته تراز قاتلان حضرت سیدالشهداء علیه السلام دارند. قرآن می فرماید:
وَکذَلِک جَعَلنَا لکلِّ نَبیٍّ عَدُوُّا شَیَاطِینَ الانسِ و الجِنِّ یُوحِی بَعضُهُم اِلَی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرُورًا وَلَو شَاء رَبُّک مَا فَعَلُوهُ فَذَرهُم وَ مَا یَفتَرُونَ؛ (15) «بدین سان، برای هر پیامبری، دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم که برای فریب یکدیگر، سخنان آراسته القا می کنند. اگر پروردگارت می خواست، چنین نمی کردند. پس با افترایی که می زنند، رهایشان ساز».
اگر این دو اصل را بپذیریم که بالاترین خدمت به بشریت، نشر معارف دین است و بالاترین خیانت محروم کردن انسانها از حقایق دینی است، آن گاه، خواهیم توانست موقعیت علامه ی شهید مرتضی مطهری را ارزیابی کنیم. بحمدالله، از صدر اسلام تا کنون، عالمانی بوده اند که نه تنها مایه ی مباهات جامعه اسلامی، بلکه افتخار بشریت اند. خدماتی که عالمان بویژه دانشممندان شیعه انجام داده اند، دارای ارزشی فوق العاده است. گمان نکنید کتب اربعه و دیگر منابع روایی، به راحتی به دست ما رسیده است. یکی از این مشاهیر شیخ صدوق رحمه الله است. این دانشمند بزرگوار سالیان متمادی، از این شهر به آن شهر مسافرت می کرد تا از یک راوی، حدیثی بشنود، آن را ضبط کند، به صورت کتابی درآورده ودراختیاردیگران قراردهد. وی در یکی ازکتابهایش نوشته است این حدیث را در فرغانه، از فلان شیخ سنی شنیده ام. فرغانه درآسیای مرکزی است. این دانشمند با امکانات اندک آن روزگار، با مشقت بسیار، به آن شهر و شهرهای دیگر می رفت تا روایتی بشنود وجوامع روایی را تدوین و تبویب کند.
کتاب های درسی متداول در حوزه ها، از آن چه کسانی است؟متن لُمعه را شهید اول نوشته و شهید ثانی بر آن شرحی نگاشته است؛ لیکن همه عالمان این گونه نبوده اند. فریب نام ها و چهره ها را نخورید؛ بررسی کنید نوشته های آنان چه اندازه با میزان اهل بیت سازگار است. نمی شود آدمی دینش را از هر کسی یاد گیرد. همان گونه که عالمان وارسته و شریف بسیارند، شیاطین نیز در این لباس، وجود دارند که موجب گمراهی مردم می شوند.
در چنین شرایطی که حق و باطل در جامعه، دارای چهره هایی همسان اند و تشخیص حقایق برای مردم دشوار است، افزون بر وظایفی که بر عهده ی عموم طبقات است، نیاز به جهاد فکری و معنوی وجود دارد؛ جهاد در برابر تحریف، الحاد، انحراف و التقاط. در عصر شهید مطهری، تفسیرهای نادرست و قرائت های منحرف میان مردم نشر می یافت که با معارف ناب، فرسنگ ها فاصله داشت. در چنین شرایطی، یک مرد میدان هویدا شد که جان برکف، با این انحرافات به مبارزه برخاست. این دانشمند بزرگ، یکه تاز عرصه ی جهاد علمی و دینی بود. با وجود آنکه حتی برخی آشنایان جاهل و دوستان نادان به سنگ اندازی، تهمت و ملامت او پرداختند، این انسان وارسته وظیفه ی خویش را شناخت و در راه انجام وظیفه، هیچ چیز مانعش نشد. استاد مطهری مصداق روشن این آیه است:
یَا ایُّهَا الَّذینَ آمَنوُا مَن یَرتَدَّ مِنکم عَن دِیِنِه فَسَوفَ یَاتِی اللهُ بِقوَمٍ یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ اذِلَّةٍ عَلَی المُومِنیِنَ اعِزَّةٍ عَلَی الکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبیلِ اللهِ وَ لاَ یَخافوُنَ لَومَةَ لائِمٍ... ؛ (16) «ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کس از شما که از دینش بازگردد چه باک. زودا که خدا مردمی را آورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند؛ در برابر مؤمنان، فروتن و در مقابل کافران، سازش ناپذیر؛ در راه خدا جهاد می کنند و از ملامت سرزنش کنندگان نمی هراسند».
شهید مطهری وظیفه ی خویش را به بهترین شکل انجام داد؛ باورهای نادرست و اندیشه های منحرف را افشا کرد؛ حقایق ناب را باز گفت؛ کج فکری ها و ناروایی ها را برنتابید و به راه خود ادامه داد و سرانجام، به فیض بزرگ شهادت رسید. (17)

مروارید معارف

ویژگی های شخصی استاد مطهری به گونه ای است که جایگزین شدن دیگران به جای او، بسیار دشوار است. جامعیت او در علوم گوناگون اسلامی، در بعد اخلاق، معنویات سیر و سلوک عرفانی، در آگاهی از نیازهای زمانه، دوراندیشی و بسیاری جهات دیگر، بی نظیر است. او فقیهی آگاه، فیلسوفی ژرف اندیش، عارفی بلند مرتبه، مفسری توانا، خطیبی ارزشمند و نویسنده ای بزرگوار بود و بسیاری از عناوین و امتیازات دیگر را داشت که هر یک از آنها اقتضا می کند ما برایش احترام ویژه ای قایل باشیم و همواره، یادش را گرامی بداریم. (18)
آری. مطهری انسانی جامع الافکار و همه ی ابعاد زندگی اش نورانی و درخشان بود. تنها به یک رشته ویژه بسنده نکرد. البته نه اینکه مطالب مختلف علوم گوناگون را با هم تلفیق کند، بدون اینکه هدف و برنامه ای در کار باشد، بلکه امتیازش این بود که درچندین شاخه ازمعارف قرآنی و روایی، صاحب نظر بود. او تنها به فقه و اصول بسنده نکرد و با اینکه در این رشته به درجه ی اجتهاد رسید، در حکمت، فلسفه، کلام، تفسیر ودیگر دانش ها، به درجاتی والا دست یافت.
افزون بر همه ی اینها ویژگی برجسته ای که مطهری را از دیگر مشاهیر یا دست کم، بسیاری از بزرگان علوم اسلامی ممتاز می سازد، این است که مسئله ی اهم و مهم را در نظر داشت. با محاسبات و بررسی های دقیق و ژرف اندیشی، به خوبی تشخیص می داد که در وضع کنونی، باید چه کرد. آن گاه، همان زمینه را پی می گرفت و در آن به کند وکاو و مطالعاتی منسجم می پرداخت و محصول آن را به صورت کتاب، درس هایی آموزنده برای طلاب و دانشجویان و نیز سخنرانی های مفید برای عموم مردم، عرضه می کرد. بدین سان، توانایی های خویش را متعهدانه و هدفمند به کار می گرفت؛ کارهای موازی و تکراری نمی کرد و سر و صدایش کمتر از تلاش هایش بود، زیرا در فعالیت های فرهنگی و فکری او، انگیزه الهی و دلسوزی و اخلاص مشاهده می شد.
برخی به دلیل شرایطی که پیش آمده و توانسته اند در رشته ای تخصصی تحصیل کنند (متأسفانه اکنون، جامعه حوزوی و دانشگاهی به این آفت مبتلاست)در همان زمینه ای بحث می کنند که مهارتی به دست آورده اند؛ تنها در آن زمینه کتاب می نویسد و تدریس می کنند. اگر چه نمی توان منکر زحمات این افراد شد، اگر کسی اولویت ها را در نظر گیرد، برای رفع کمبودها و دشواری ها بکوشد و گره گشای مسائل مردم باشد، کارش بسیار ارزنده است.
شهید مطهری این محاسبه ها را با دقت انجام داده بود؛ اگر سخنرانی می کرد، بی هدف نبود. این گونه نبود که به طور اتفاقی، کتابی به دستش برسد، آن را مطالعه کند، مفاهیمی را در ذهنش جای دهد و برای مخاطبان بیان کند. حال، موضوع آن هر چه باشد؛ ادبی، تاریخی، فلسفی و علمی. چنین نبود که مطالب را کشکول گونه، برای خوشامد شنوندگان بیان کند و آنها ازشنیدن این نکات متنوع و به ظاهر جذاب، لذت ببرند و او نیز شادمان باشد که منبرش گیرا بوده و مشتری های زیادتری به دست آورده است. خیر! شهید مطهری از این گونه سخنوران نبود. او بررسی می کرد که اکنون، چه مسائل ومباحثی برای خوانندگان و شنوندگان لازم است؛ کدام بحث اهمیت دارد؛ ضرورت چه مباحثی بیشتر احساس می شود؛ مطرح کردن چه نکته ای خطرها را از جامعه دفع می کند واز گرفتاری های فکری و کلامی می کاهد؛ فضا را چگونه می توان برای شنیدن حرف حق و عمل کردن به آن مهیا ساخت و چگونه باید به خردهای دفن شده و انسان های غافل آگاهی بخشید. او همه همت و تلاش خویش را در این راستا به کار می برد که سرمایه های معنوی و توانایی های علمی خود رابرای هدایت اجتماع به کار گیرد. خودش نیز در برخی نوشته هایش اشاره کرده است که در موضوعی قلم نزده، مگرآنکه نگارش آن مقاله یا کتاب ضرورت داشته است.
استاد مطهری اگر می خواست در امور فقهی اظهار نظر کند و بحثی در این عرصه مطرح سازد، توانایی لازم را دارا بود. نمونه این امر در کتاب نظام حقوق زن دراسلام و مسئله ی حجاب دیده می شود. اگر می خواست در مباحث فلسفی بحث کند، چیزی کم نداشت و آثار او در این زمینه، گواه تسلط وی بر تجزیه و تحلیل های حکیمانه است. شبهات فلسفی را به خوبی پاسخ می گفت و با دلایل محکم و برهانی، تردیدها راازاذهان می زدود.
چنان مردی با چنین توانایی هایی، از اوج قله ی دانش، چون جویباری سرازیرمی شد و برای نسل جوان، قصه می نوشت یا گاه، برای چند تن انگشت شمار، در مسجدی سخنرانی می کرد که این نشانه کمال خلوص و تعهد اوست. (19)

جامع نگری

شهید مطهری باورش این بود که اگر انسان بخواهد کامل شود، راهی جز عمل کردن به دستورات اسلامی ندارد؛ چه در مسائل فردی و چه در مسائل اجتماعی. این باور به اندازه ای برایش ارزشمند بود که می کوشید اسلام را در تمامی ابعادش بشناسد. کم نیستند کسانی که به علوم اسلامی علاقه دارند و اسلام راراه نجات می دادند، ولی به یکسو نگری مبتلا می گردند؛ یعنی دست کم، بخشی از اسلام یا یک بعد از معارف اسلامی، برایشان بیشتر جلوه می کند و توجهشان به همان بخش معطوف می شود. برای نمونه، از دیدگاه برخی اشخاص، معارف اسلام، تنها دانش فقه است. البته این شاخه از علوم دینی دارای جایگاهی رفیع است ولی معنای آن این نیست که اسلام در فقه خلاصه شده و شناخت اسلام در همان محدوده ی احکام شرعی و عبادی است. شهید مطهری دریافته بود که اسلام دارای جنبه هایی گوناگون است که هر یک بر دیگری اثرمی گذارند ومجموعه ی آنهانظامی هماهنگ، منسجم، جهت دار و هدفمند را پدید می آورند.
مشاهیری بوده و هستند که در رشته هایی چون فقه و اصول، سال ها پژوهش و مطالعه کرده اند و استادانی برجسته دیده اند و به قله ی اجتهاد رسیده اند، یا در شاخه هایی چون کلام، حدیث، تفسیر، فلسفه، عرفان، حکمت عملی و مانند آنها کار کرده اند ولی همه ی اینان، تنها در بخشی از معارف اسلامی، مهارت ها و توانایی هایی به دست آورده اند. برخی از این افراد، نتوانسته اند ارتباطی همسو میان جنبه های دانش دینی بیابند، یا اگر ارتباطی هم میان بخش های مختلف علوم انسانی پیدا شود، نتوانسته اند آنها رابا هم بیامیزند و نظریه ای درست، اصولی، ابداعی و ابتکاری به دست دهند.
بیشتر عالمانی که در عرفان و فلسفه پژوهش می کنند و به حقایقی دست می یابند، نمی توانند میان مفاهیم و مبانی این دو عرصه، آشتی و یگانگی پدید آورند و گونه ای دوگانگی در دیدگاه ها و دریافت های آنان دیده می شود. گویی از دیدگاه اینان، دانش های دینی با یکدیگر ناسازگارند و هر یک، راه خود را می روند و در نتیجه، آدمی نمی توانند درهیچ یک ازآنها به یقین برسد. شهید مطهری (رضوان الله علیه)عالمی کم نظیر بود که از همه ی جنبه های اسلام آگاهی داشت و می توانست با اشراف بردانش های گوناگون، تحلیلی مفید، موثر و گره گشا ارائه دهد. او ارتباط علوم را به خوبی دریافت و برآن بود که میان آنها، پیوند اندامواره وجود دارد.
جامع نگری نکته ای بسیار مهم است. مجموع معارف اسلامی را به صورت یک کل و مرتبط با هم دیدن؛ مسائل فردی را با مسائل اجتماعی، فقه را با اعتقادات، کلام را با فلسفه و همه اینها را با تاریخ و دیگر بخش ها همسو دیدن، نیازمند نگرشی همه جانبه است و دانشمند جامع نگر باید در همه ی جنبه ها تبحر داشته باشد؛ همه را به یکدیگر پیوند دهد و راه حلی برای بخش های متعارض بیابد. وقتی علوم پیشرفت می کنند و به جاهای حساسی می رسند به ظاهر، دانش ها با هم متناقض می شوند، آن گاه، نقش دانشمندانی چون مطهری در حل این گونه ابهام ها و تعارض ها برجسته می گردد. از ویژگی های ممتاز آن دانشمند شهید، نگرش چند سویه و همه جانبه به اسلام بود. باید از استاد مطهری بیاموزیم که اگر به دلایلی، به یک بخش از علوم دینی پرداختیم و هنوز فرصت به دست نیاورده ایم که به جنبه های دیگر بپردازیم، یا اگر می خواهیم تنها دریک رشته، به تخصص دست یابیم، فراموش نکنیم که اسلام رویه های دیگری نیز دارد. یک اسلام شناس راستین باید همه ی اینها را بشناسد؛ ارتباطشان را درک کند؛ با اشراف، به تجزیه و تحلیل مسائل بپردازد ونکات به ظاهر متعارض را برطرف سازد.
برای نمونه، هر متخصصی ممکن است مسائل مربوط به اندام و عضو خاصی از بدن انسان را خوب بشناسد؛ بیماری های آن را تشخیص دهد و به خوبی آن را مداوا کند، ولی نمی تواند پیوند آن را با دیگر دانش ها دریابد. این آفتی است که در اثر جزئی نگری و تخصصی شدن افراطی دانش ها پیش آمده است. برخی به تحصیل در اعصاب و روان می پردازند و روان پزشک می شوند و می کوشند مشکلات روانی، رفتاری، روان پریشی و آشفتگی های روحی انسان ها را با داروهای شیمیایی معالجه کنند؛ ولی این افراد از ژرفای مسائل روحی و روانی غافل اند و در واقع، به معالجه اعصاب، به مثابه اندامی ملموس و محسوس می پردازند، نه درمان ریشه ای روانی که با شناخت احساسات، عواطف و گرایش های روحی افراد به دست می آید.
به هر روی، باید ارتباط دانش های یک حوزه ی معرفتی را با یکدیگر، به خوبی دریابیم و آنها را به صورت یک کلِ منسجم و هماهنگ بشناسیم تا برداشت ما درست، اصولی و راهگشا باشد. این هنری بود که شهید مطهری در آن توانایی داشت. ما نیز باید بکوشیم به نگرشی جامع درباره ی اسلام دست یابیم. البته اگر خواستیم در یک زمینه تخصص پیدا کنیم، اشکالی ندارد، ولی نباید در تجزیه و تحلیل ها و اظهار نظرها، پیوند بخش های گوناگون معارف اسلامی فراموش شود.
علوم دینی را به سه بخش کلی عقاید، اخلاق و احکام تقسیم می کنند؛ ولی اینها با هم ارتباط دارند. انسانی که عقاید استواری دارد و ایمانش قوی است، در اخلاق، از فضیلت هایی چون شجاعت، شهامت، عزت نفس و کرامت انسانی برخوردار است. میان اعتقادات و اخلاق پیوندی وجود دارد و با تقویت باورها، می توان رفتار انسانی را اصلاح کرد، یا در جهت مطلوب سوق داد. یکی از کسانی که این پیوند را دریافت، علامه طباطبائی بود که در تفسیر المیزان، ذیل آیات گوناگون، به این نکته ها اشاره کرد و توضیح داد که چگونه باور به توحید می تواند اخلاقی خوب و منشی عالی بیافریند. شهید مطهری این بحث را از استادش، به خوبی فرا گرفته بود و از پیوندهای علوم اسلامی آگاه بود و به درستی، به تجزیه و تحلیل آنها می پرداخت. چنین نیست که اسلام دارای سه بخش اعتقادات، اخلاق و احکام منعزل از یکدیگر باشد؛ یعنی اولی در دانش کلام، دومی در اخلاق، حکمت عملی و مباحث عرفانی و سومی در فقه بحث شود بلکه پیوند دادن اینها و کشف پیوندشان مهم است. این ابتکار در آثار واظهار نظرهای شهید مطهری دیده می شود.
در این دیدگاه که شهید مطهری آن را زنده کرد، رشد معنوی درعبادات فردی و اخلاقی خلاصه نمی شود. برخی از توصیه های عالمان اخلاق، گرچه مفید است، کافی نیست. می توان گفت مطهری این شیوه را از سیره ی اهل بیت علیهم اسلام به دست آورد. آن وجودهای مبارک افزون بر آنکه در عبادت، ارتباط با خدا، مناجات و دعا، در اوج بودند؛ ولی هیچ گاه میدان نبرد با متجاوزان، ستمگران، احقاق حقوق مردم و به ویژه محرومان، رسیدگی به مستمندان و اجرای عدالت و حدود الهی را باآن قاطعیت وسازش ناپذیری، فراموش نمی کردند. برای آنان، مسئولیت های اجتماعی و حضور در عرصه های سیاسی، هرگز با عبادت ها و مناجات های خالصانه در تضاد نبود. امامی که در برابر بزرگ ترین قدرت ها، سرفرود نمی آورد و به مبارزه با این جرثومه های فساد و ستم می پرداخت، یتیمان را بر دوش خود می نشانید و با محرومان و رنج دیدگان مانوس بود و بهترین عواطف را نثارشان می کرد.
مطهری به ما آموخت که درستی، راستی و ایمان قوی به عبادات و نوافل و سیر و سلوک معنوی محدود نمی شود. در کنار این امور، باید پیکار، شهادت طلبی و رسیدگی به زندگی تهیدستان نیز باشد؛ زیرا همه ی اینها مجموعه ای واحد را تشکیل می دهند. شهید مطهری رحمه الله در آثارش، به این نکته اشاره می کند که اخلاق و فضایل انسانی باید به طور هماهنگ رشد کند. نباید در سیر و سلوک معنوی، خودسازی و تربیت اخلاقی، یک جنبه را تقویت کنیم و پس از آن، در غفلت به سر بریم. وقتی در معنویت و فضیلت، تنها یک جنبه را در نظر می گیریم، مانند آن است که آدمی برای رشد یکی از اندام های خود بکوشد. طبیعی است وقتی دست، پا، سر یا یکی از اعضای دیگر، بیش ازحد رشد کنند، به گونه ای که با دیگر اندام ها هماهنگ نباشند، انسان چهره ای آشفته و کاریکاتوری می یابد و برای ادامه حیات، دچار مشکل می شود.
اگر تنها در گریه، مناجات، عبادات و نوافل پیشرفت کنیم، گرچه اینها حالات خوبی است و برای خودسازی و تزکیه ضرورت دارد؛ ولی این رشد در یک بعد است و باید در کنار آن، جنبه های دیگر نیز رشد کند تا کمالات انسانی موزون و متعادل شود. دل و ذهن و عقل و قلب باید به گونه هماهنگ تعالی یابند و این والایی باید دراندام های انسانی نیز جاری گردد. خداپرستی نباید تنها در سجده دیده شود، بلکه تمامی فضاهای اجتماعی، معاشرت ها، تربیت ها، مناسبات انسانی و مسئولیت ها باید پررنگ باشد. رشد معنوی باوظایف اجتماعی در تضاد نیست و اگر این گونه می اندیشیم، باید در شناخت خویش از اسلام تجدید نظر کنیم. البته گاهی شرایط اقتضا می کند که یکی ازاین بخش ها پررنگ تر شود. در عین حال، نگاهمان به اسلام، باید جامع و همه سونگر باشد. (20)

مجاهد میدان اندیشه

مسائل جامعه و مشکلات فکری و علمی، تنها با استدلال های فقهی پاسخ داده نمی شود. مراجعه به قرآن و حدیث نیازمند ابتکار و نبوغ است. برای گام نهادن در این میدان، مطالعات ویژه ای لازم است؛ آموزشی خاص و روشی مطلوب که با شیوه های علوم نقلی و فقه و اصول تفاوت بارزی دارد. این برنامه نیازمند خط شکنی بود تا راه بگشاید و شرایطی پدید آورد که در حوزه ها نیز مسائل روز مطرح شود و شهید مطهری به همراه استادش، علامه طباطبائی، احساس وظیفه کرد که به چنین مباحثی بپردازد.
این دو بزرگوار شانه ی خویش زیر بار گذاشتند و خودشان را برای پاسخگویی به مسائل روز آماده ساختند. از این روی، آن دو دانشمند حق بزرگی بر روحانیت و جهان تشیع دارند. با معیار الهی و معنوی، برخی دستاوردهای علمی علامه طباطبایی و شهید مطهری صدها برابر اختراعات و اکتشافات علوم زیستی، هسته ای و... ارزش دارد. این بزرگواران در زمینه ی باورها و اعتقادات مردم، مشکلات بسیاری راازسر راه برداشتند و راه هدایت و رستگاری را هموار کردند.
راهی که این عالمان برای حل گرفتاری های فکری و فرهنگی گشودند، بسیار فراتر از راه هایی است که دانشمندان دیگر علوم و فنون پیموده اند. نوشته های ارزشمندی که امروزه، برای آشنایی دانش آموزان با مبانی اسلام تدوین شده و نیز تألیفاتی که در سطح دکترا، در دانشگاه های اروپا تدریس می شود تا حقایقی از آیین اسلام را روشن کند، به مصداق الفضل لمن سبق، نقطه ی آغاز آن از این دوعالم فرزانه است. ما هم اکنون بر سر سفره ی با برکتی نشسته ایم که شهید مطهری وعلامه طباطبایی گسترده اند. هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای انجام مسئولیتی نظامی، عازم یمن بود، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: اگر بتوانی یک تن را هدایت کنی و خداوند به دست تو، انسانی را از گمراهی به در آورد، ازآنچه خورشید بر آن تابیده، برای تو بهتر است. همچنین در روایتی فرمود: اگر یک تن را هدایت کنی، بهتر از این است که تمام زمین پر از طلا باشد. وتو همه آنها را در راه خدا انفاق کنی. (21)
شهید مطهری عمری را در راه شناخت صحیح اسلام گذراند و با چنین بینش و درکی، به هدایت جامعه برخاست. او مجاهدی است که در میدان فکری و عقیدتی گام نهاد تا مبانی اسلام را برای حق جویان تبیین کند. همان گونه که از آموزه های اسلام بر می آید، این حرکت سترگ و تأثیرگذار او به هیچ روی، کمتر از ارزش جهاد در میدان جنگ با کفار، مشرکان و منافقان نیست. اگر اسلام شناسان مخلصی چون استاد مطهری، معارف ناب اسلام را بیان نکنند، خون هایی که در راه اعتلای حق و کلمه ی توحید ریخته شده اند، به هدر می روند؛ زیرا وقتی جامعه از مسیر فکری و عقیدتی منحرف شود و به راه های نادرست و باطل روی آورد، کوشش های فداکاران عرصه های ایثار و شهادت کم رنگ می شود. پس جهاد او درراه حفظ اصالت مکتب، از بزرگترین جهادهاست. متفکرانی چون شهید مطهری که عمرارزشمند خویش را در تحصیل و تدمباحث دقیق دینی پرداخته اند، جامعه اسلامی را در برابر انحراف، غلو، افراط و تفریط بیمه کرده اند و ما نیز باید به همان راهی برویم که آنان پیموده اند. (22)

پی‌نوشت‌ها:

1. احزاب (33)، 39.
2. مصاحبه ی رادیویی به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت آیت الله مطهری.
3. «من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد... من گرچه فرزند عزیزی که پاره تنم بود از دست دادم، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد...» (فرازی از پیام امام خمینی به مناسبت شهادت آیت الله مطهری).
4. سخنرانی در دانشگاه تهران به مناسبت یازدهمین سالگرد شهید مطهری، (1369/2/19).
5. آل عمران (3)، 187.
6. اعراف (7)، 172.
7. یاسین (26)، 59-60.
8. آل عمران (3)، 81.
9. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 2، ص 22؛ الحیاة، ج 2، ص 280.
10. شهید ثانی، منیة المرید، ص 10؛ الحیاة، ج 2، ص 281.
11. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 1، ص 216.
12. الکافی، ج 1، ص 32؛ الحیاة، ج 2، ص 280.
13. در این زمینه کتاب هویت صنفی روحانی به قلم محمدرضا حکیمی خواندنی است.
14. شیخ صدوق، امالی، مجلس 32، ص 233.
15. انعام (6)، 112.
16. مائده (5)، 54.
17. سخنرانی در مسجد اعظم قم به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری، (1379/2/11).
18. سخنرانی در دانشگاه امام صادق علیه السلام تهران.
19. سخنرانی در جمع دانشجویان، دانشگاه تربیت معلم قم، (1372/2/11).
20. سخنرانی به مناسبت سالروز شهادت آیت الله مطهری درجمع طلاب مدرسه ی معصومیه، قم، (1379/2/10).
21. سخنرانی در مدرسه ی مروی تهران، (1386/2/12).
22. مصاحبه ی حجت الاسلام محمدی عراقی با دکتر احمد احمدی و استاد مصباح در مورد شخصیت آیت الله مطهری (جزوه موجود در بخش تدوین متون)، ص 12-13.

منبع مقاله: مصباح یزدی، محمد تقی، (1388) آفتاب مطهر؛ زندگی، اندیشه و خدمات علمی و فرهنگی علامه شهید، آیت الله مرتضی مطهری، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم